بسم الله الرحمن الرحیم
دعای وداع با ماه مبارک رمضان
وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلامُ فِی وَدَاعِ شَهْرِ
رَمَضَانَ:
از دعاهای امام سجاد علیه السلام در وداع با ماه مبارک رمضان
است:
(1)اللَّهُمَّ یَا مَنْ لا یَرْغَبُ فِی الْجَزَاءِ
خداوندا اى آنکه میل به گرفتن پاداش ندارى.
(2) وَ یَا مَنْ
لا یَنْدَمُ عَلَى الْعَطَاءِ
و اى کسى که از عطا و بخشش پشیمان نمی شوی.
(3) وَ یَا مَنْ لا یُکَافِئُ عَبْدَهُ عَلَى السَّوَاءِ.
و اى آنکه به بندهات پاداش برابر نمىدهى (و بالاتر از خواسته اش نصیبش می کنی)
(4) مِنَّتُکَ ابْتِدَاءٌ، وَ عَفْوُکَ تَفَضُّلٌ، وَ
عُقُوبَتُکَ عَدْلٌ، وَ قَضَاؤُکَ خِیَرَةٌ
بخشش تو، ابتدایى و بدون درخواست ماست و گذشت تو از باب تفضّل است و کیفرت عین
عدل است و فرمانت، خیر و صلاح است.
(5) إِنْ أَعْطَیْتَ لَمْ تَشُبْ عَطَاءَکَ بِمَنٍّ، وَ إِنْ
مَنَعْتَ لَمْ یَکُنْ مَنْعُکَ تَعَدِّیا.
تو اگر چیزى ببخشى، همراه با منّت نیست و اگر چیزى را بر اساس حکمت و علمت ندهی، ظلم و ستم محسوب نمىشود.
(6) تَشْکُرُ مَنْ شَکَرَکَ وَ أَنْتَ أَلْهَمْتَهُ شُکْرَکَ.
تو نسبت به آنکه شکر تو گوید، سپاسگزارى مىکنى و حال آنکه خود
معنای شکر را به او الهام نمودهاى.
(7) وَ تُکَافِئُ مَنْ حَمِدَکَ وَ أَنْتَ عَلَّمْتَهُ
حَمْدَکَ.
و عوض مىدهى به آنکه تو را بستاید و حال آنکه خود ستایش را به
او آموختهاى.
(8) تَسْتُرُ عَلَى مَنْ لَوْ شِئْتَ فَضَحْتَهُ، وَ تَجُودُ
عَلَى مَنْ لَوْ شِئْتَ مَنَعْتَهُ، وَ کِلاهُمَا أَهْلٌ مِنْکَ لِلْفَضِیحَةِ وَ
الْمَنْعِ غَیْرَ أَنَّکَ بَنَیْتَ أَفْعَالَکَ عَلَى التَّفَضُّلِ، وَ أَجْرَیْتَ
قُدْرَتَکَ عَلَى التَّجَاوُزِ.
عیوب کسانى را مىپوشانى که اگر مىخواستى رسوایشان مىساختى. وجود تو شامل حال کسانى مىشود که اگر بخواهى مىتوانى آنها را محروم
کنى. و هر دو گروه ، بحقّ، شایسته رسوایى و محرومیّت اند، امّا این
تویى که اساس کارت را بر تفضل نهادهاى و قدرت خود را در عفو و گذشت نشان مىدهى.
(9) وَ تَلَقَّیْتَ مَنْ عَصَاکَ بِالْحِلْمِ، وَ أَمْهَلْتَ مَنْ
قَصَدَ لِنَفْسِهِ بِالظُّلْمِ، تَسْتَنْظِرُهُمْ بِأَنَاتِکَ إِلَى الْإِنَابَةِ،
وَ تَتْرُکُ مُعَاجَلَتَهُمْ إِلَى التَّوْبَةِ لِکَیْلا یَهْلِکَ عَلَیْکَ
هَالِکُهُمْ، وَ لا یَشْقَى بِنِعْمَتِکَ شَقِیُّهُمْ إِلا عَنْ طُولِ
الْإِعْذَارِ إِلَیْهِ، وَ بَعْدَ تَرَادُفِ الْحُجَّةِ عَلَیْهِ، کَرَما مِنْ عَفْوِکَ
یَا کَرِیمُ، وَ عَائِدَةً مِنْ عَطْفِکَ یَا حَلِیمُ.
با کسى که در برابر تو سرکشى مىکند، با بردبارى بر خورد مىکنى
و به کسى که (با گناه) قصد ستم بر خویش دارد مهلت مىدهى و آنان را تا لحظه رجوع و
بازگشت، به مداراى خود وعده مىدهى و تا زمان توبه از شتاب در عقاب آنان خوددارى
مىکنى تا هلاکتشان از جانب تو نباشد و آن کس که شقى و بدبخت است، با نعمت تو
گرفتار شقاوت نشود، مگر پس از عذر بسیار و حجت هاى پى در پى و آشکار. و اینها هم
از عفو توست اى کریم، و بهرهاى است از مهربانى تو اى خداى بردبار.
(10) أَنْتَ الَّذِی فَتَحْتَ لِعِبَادِکَ بَابا إِلَى
عَفْوِکَ، وَ سَمَّیْتَهُ التَّوْبَةَ، وَ جَعَلْتَ عَلَى ذَلِکَ الْبَابِ دَلِیلا
مِنْ وَحْیِکَ لِئَلا یَضِلُّوا عَنْهُ، فَقُلْتَ - تَبَارَکَ اسْمُکَ -: تُوبُوا
إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحا عَسَى رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ
سَیِّئَاتِکُمْ وَ یُدْخِلَکُمْ جَنَاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ.
تویى که براى بندگانت درى به سوى عفوت گشودهاى و آن را «توبه»
نام نهادهاى. و براى راهنمایى به سوى این در، راهنمایى وحیانى و آسمانی گذاشتهاى که هرگز
آن را گم نکنند و خود فرمودهاى: به سوى خدا توبه کنید،
توبهاى پاک و خالص، بدان امید که خداوند گناهان شما را بپوشاند و شما را در بهشتى
داخل سازد که نهرها در آن جارى است.
(11) یَوْمَ لا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَ الَّذِینَ
آمَنُوا مَعَهُ، نُورُهُمْ یَسْعَى بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمَانِهِمْ،
یَقُولُونَ: رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا، وَ اغْفِرْ لَنَا، إِنَّکَ عَلَى
کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ. فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ ذَلِکَ الْمَنْزِلِ
بَعْدَ فَتْحِ الْبَابِ وَ إِقَامَةِ الدَّلِیلِ؟
در روزى که خداوند پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و آنان را که
به او ایمان آوردهاند خوار نمىگرداند، نور آنان از پیش رو و از جانب راست آنان
حرکت مىکند در حالیکه آنان مىگویند: اى پروردگار ما، نور ما را کامل گردان و
ما را بیامرز، که تو بر هر کارى توانایى (8، تحریم). پس عذر کسى که از این منزل
غفلت کند - بعد از اینکه تو در آن را گشودهاى و برایش راهنما قرار دادهاى -
چیست؟
(12) وَ أَنْتَ الَّذِی زِدْتَ فِی السَّوْمِ عَلَى نَفْسِکَ
لِعِبَادِکَ، تُرِیدُ رِبْحَهُمْ فِی مُتَاجَرَتِهِمْ لَکَ، وَ فَوْزَهُمْ
بِالْوِفَادَةِ عَلَیْکَ، وَ الزِّیَادَةِ مِنْکَ، فَقُلْتَ - تَبَارَکَ اسْمُکَ
وَ تَعَالَیْتَ -: مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا، وَ مَنْ
جَاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزَى إِلا مِثْلَهَا.
و تویى آنکه به نفع بندگانت، زیاد خود را به مشقت و سختى
مىاندازى و دوست مىدارى که آنان در تجارت با تو سود ببرند و با وارد شدن بر تو و
زیاد خواستن از تو رستگار شوند. و لذا تو خود فرمودهاى: هر کس کار نیکى انجام دهد، ده برابر اجر مىبرد و هر آن کس که کار
ناپسندى مرتکب شود، جز به اندازه همان عمل مجازات نمىشود (160، انعام).
(13) وَ قُلْتَ: مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ
فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ
سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ، وَ اللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ، وَ قُلْتَ:
مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضا حَسَنا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافا
کَثِیرَةً. وَ مَا أَنْزَلْتَ مِنْ نَظَائِرِهِنَّ فِی الْقُرْآنِ مِنْ تَضَاعِیفِ
الْحَسَنَاتِ.
و نیز فرمودهاى: مَثَل آنها که اموال خودشان را در راه خدا انفاق
مىکنند، مَثل دانهاى است که هفت خوشه مىرویاند و در هر خوشهاى صد دانه است و
خداوند به هر کس که بخواهد چند برابر پاداش مىدهد.
(261، بقره) و همچنین
فرمودهاى: کیست آن کس که به خدا قرض نیکو بدهد تا در نتیجه خدا به او چندین برابر
عطا فرماید (245، بقره) و نیز نظیر این سخنان که حسنات را چند برابر پاداش مىدهى
در قرآن نازل فرمودهاى.
(14) وَ أَنْتَ الَّذِی دَلَلْتَهُمْ بِقَوْلِکَ مِنْ غَیْبِکَ
وَ تَرْغِیبِکَ الَّذِی فِیهِ حَظُّهُمْ عَلَى مَا لَوْ سَتَرْتَهُ عَنْهُمْ لَمْ
تُدْرِکْهُ أَبْصَارُهُمْ، وَ لَمْ تَعِهِ أَسْمَاعُهُمْ، وَ لَمْ
تَلْحَقْهُ أَوْهَامُهُمْ، فَقُلْتَ: اذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ، وَ اشْکُرُوا لِی
وَ لا تَکْفُرُونِ، وَ قُلْتَ: لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ، وَ لَئِنْ
کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ.
و تویى آنکه با گفتارت بندگان را نسبت به عالم غیب و ملکوت راهنمایى
کردى و با ترغیب و تشویق، آنان را به سویى
بردى که از بهره کامل برخوردار شوند. حقایقى را به آنان نشان دادى که اگر از آنان
مىپوشاندى، چشمانشان هرگز آنها را نمىدید و گوشهاشان نمىشنید و ذهن آنها بدان
نمىرسید. و خودت فرمودى: ما را یاد کنید تا من نیز به یاد شما باشم و شکر مرا
بجاى آورید و کفران مکنید. و فرمودى: اگر شکر گزار باشید بر نعمتهاى شما مىافزایم
و اگر کفران پیشه کنید، به راستى عذاب من شدید است.
(15) وَ قُلْتَ: ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ، إِنَّ الَّذِینَ
یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ، فَسَمَّیْتَ
دُعَاءَکَ عِبَادَةً، وَ تَرْکَهُ اسْتِکْبَارا، وَ تَوَعَّدْتَ عَلَى تَرْکِهِ
دُخُولَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ.
و تو فرمودى مرا بخوانید تا شما را استجابت کنم، به راستى
کسانیکه با روحیه استکبار، خود را فراتر از بندگى من ببینند به زودى به آتش دوزخ
داخل خواهند شد و در آن جاوید مىمانند، پس دعا و درخواست از خود را عبادت و ترک
دعا را استکبار نامیدهاى و تهدید کردهاى که ترک دعا موجب دخول همیشگى در آتش
دوزخ مىشود.
(16) فَذَکَرُوکَ بِمَنِّکَ، وَ شَکَرُوکَ بِفَضْلِکَ، وَ
دَعَوْکَ بِأَمْرِکَ، وَ تَصَدَّقُوا لَکَ طَلَبا لِمَزِیدِکَ، وَ فِیهَا کَانَتْ
نَجَاتُهُمْ مِنْ غَضَبِکَ، وَ فَوْزُهُمْ بِرِضَاکَ.
پس بندگانت تو را به خاطر لطفت یاد مىکنند و با فضلت سپاس
مىگزارند و به موجب فرمانت تو را مىخوانند و در راه تو صدقه مىدهند تا از تو
زیادت نعمت طلب نمایند. و در این امر براى آنان، نجات و رهایى از غضب تو و فلاح و
رستگارى در پرتو رضایت تو محقّق مىشود.
(17) وَ لَوْ دَلَّ مَخْلُوقٌ مَخْلُوقا مِنْ نَفْسِهِ عَلَى
مِثْلِ الَّذِی دَلَلْتَ عَلَیْهِ عِبَادَکَ مِنْکَ کَانَ مَوْصُوفا
بِالْإِحْسَانِ، وَ مَنْعُوتا بِالامْتِنَانِ، وَ مَحْمُودا بِکُلِّ لِسَانٍ،
فَلَکَ الْحَمْدُ مَا وُجِدَ فِی حَمْدِکَ مَذْهَبٌ، وَ مَا بَقِیَ لِلْحَمْدِ
لَفْظٌ تُحْمَدُ بِهِ، وَ مَعْنًى یَنْصَرِفُ إِلَیْهِ.
و اگر یکى از مخلوقات تو از جانب خودش دیگرى را مثل آنچه تو
بندگانت را به آنها راهنمایى فرمودهاى، راهنمایى مىکرد، به صفت احسان و اعطاء
نعمت موصوف مىشد و به هر زبانى مورد ستایش قرار مىگرفت. پس حمد و سپاس براى توست
ما دام که راهى براى حمد تو باز است و لفظى باقى است که با آن حمد تو گفته شود و
معنایى در کار است که به ستایش تو باز گردد.
(18) یَا مَنْ تَحَمَّدَ إِلَى عِبَادِهِ بِالْإِحْسَانِ وَ
الْفَضْلِ، وَ غَمَرَهُمْ بِالْمَنِّ وَ الطَّوْلِ، مَا أَفْشَى فِینَا
نِعْمَتَکَ، وَ أَسْبَغَ عَلَیْنَا مِنَّتَکَ، وَ أَخَصَّنَا بِبِرِّکَ.
اى کسى که به سبب احسان و فضل، در نزد بندگان، شایسته حمد
شدهاى و آنان را غرق در نعمت و بخشش نمودهاى، نعمات تو در بین ما چه آشکار و
پیدا و بخششهایت بر ما چه فراوان و اختصاص یافتن ما به نیکهاى تو چه زیاد است.
(19) هَدَیْتَنَا لِدِینِکَ الَّذِی اصْطَفَیْتَ، وَ مِلَّتِکَ
الَّتِی ارْتَضَیْتَ، وَ سَبِیلِکَ الَّذِی سَهَّلْتَ، وَ بَصَّرْتَنَا
الزُّلْفَةَ لَدَیْکَ، وَ الْوُصُولَ إِلَى کَرَامَتِکَ.
تو ما را به دین برگزیده و آیین مورد رضایت و راه سهل و آسان
خود هدایت نمودى و نسبت به طریقه تقرّب به خودت و رسیدن به کرامتت ما را بصیرت
دادى.
(20) اللَّهُمَّ وَ أَنْتَ جَعَلْتَ مِنْ صَفَایَا تِلْکَ
الْوَظَائِفِ، وَ خَصَائِصِ تِلْکَ الْفُرُوضِ شَهْرَ رَمَضَانَ الَّذِی
اخْتَصَصْتَهُ مِنْ سَائِرِ الشُّهُورِ، وَ تَخَیَّرْتَهُ مِنْ جَمِیعِ
الْأَزْمِنَةِ وَ الدُّهُورِ، وَ آثَرْتَهُ عَلَى کُلِّ أَوْقَاتِ السَّنَةِ بِمَا
أَنْزَلْتَ فِیهِ مِنَ الْقُرْآنِ وَ النُّورِ، وَ ضَاعَفْتَ فِیهِ مِنَ
الْإِیمَانِ، وَ فَرَضْتَ فِیهِ مِنَ الصِّیَامِ، وَ رَغَّبْتَ فِیهِ مِنَ
الْقِیَامِ، وَ أَجْلَلْتَ فِیهِ مِنْ لَیْلَةِ الْقَدْرِ الَّتِی هِیَ خَیْرٌ
مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ.
خداوندا و تو ماه رمضان را در زمره بر گزیده این وظایف و اعمال ویژه از
واجبات، قرار دادى، ماهى که آن را از سایر ماهها ممتاز نمودى و از
بین همه زمانها و ایّام، آن را انتخاب فرمودى و آن را بر همه اوقات سال به نزول
قرآن و نور مقدّم داشتى و ایمان را در این ماه مضاعف نمودى و روزه را در آن واجب
گردانیدى و بندگان را به قیام در آن براى عبادت ترغیب فرمودى و شب قدر را که از
هزار شب بهتر است در آن تجلیل نمودى.
(21) ثُمَّ آثَرْتَنَا بِهِ عَلَى سَائِرِ الْأُمَمِ، وَ
اصْطَفَیْتَنَا بِفَضْلِهِ دُونَ أَهْلِ الْمِلَلِ، فَصُمْنَا بِأَمْرِکَ
نَهَارَهُ، وَ قُمْنَا بِعَوْنِکَ لَیْلَهُ، مُتَعَرِّضِینَ بِصِیَامِهِ وَ
قِیَامِهِ لِمَا عَرَّضْتَنَا لَهُ مِنْ رَحْمَتِکَ، وَ تَسَبَّبْنَا إِلَیْهِ
مِنْ مَثُوبَتِکَ، وَ أَنْتَ الْمَلِیءُ بِمَا رُغِبَ فِیهِ إِلَیْکَ، الْجَوَادُ
بِمَا سُئِلْتَ مِنْ فَضْلِکَ، الْقَرِیبُ إِلَى مَنْ حَاوَلَ قُرْبَکَ.
سپس ما را براى این ماه بر سایر امّتها مقدّم داشتى و براى
فضیلت آن، ما را انتخاب فرمودى نه سایر ملّتها را، و ما به فرمان تو روز این ماه
را روزه گرفتیم و با یارى تو شب را به قیام در عبادت سپرى کردیم و با روزه گرفتن و
بر خاستن براى عبادت، خود را در معرض رحمتت که ما را در جوار آن نهادهاى، قرار
دادیم و آن را وسیلهاى براى دریافت ثواب تو ساختیم و خزانه تو پر است از آنچه در
راهت مورد رغبت باشد. و در آنچه از فضل و عطا از تو درخواست شود، بخشندهاى و نسبت
به کسى که در راه قرب تو مىکوشد، نزدیک هستى.
(22) وَ قَدْ أَقَامَ فِینَا هَذَا الشَّهْرُ مُقَامَ حَمْدٍ،
وَ صَحِبَنَا صُحْبَةَ مَبْرُورٍ، وَ أَرْبَحَنَا أَفْضَلَ أَرْبَاحِ
الْعَالَمِینَ، ثُمَّ قَدْ فَارَقَنَا عِنْدَ تَمَامِ وَقْتِهِ، وَ انْقِطَاعِ
مُدَّتِهِ، وَ وَفَاءِ عَدَدِهِ.
و این ماه به گونهاى شایسته ستایش در بین ما و همچون یارى نیکو
همراه ما بود و بهترین سودهاى جهانیان را به ما رسانید، و سپس آن هنگام که وقتش به
پایان آمد و مدّتش تمام شد و عدد روزهایش به آخر رسید، از ما جدا شد.
(23) فَنَحْنُ مُوَدِّعُوهُ وِدَاعَ مَنْ عَزَّ فِرَاقُهُ
عَلَیْنَا، وَ غَمَّنَا وَ أَوْحَشَنَا انْصِرَافُهُ عَنَّا، وَ لَزِمَنَا لَهُ
الذِّمَامُ الْمَحْفُوظُ، وَ الْحُرْمَةُ الْمَرْعِیَّةُ، وَ الْحَقُّ
الْمَقْضِیُّ، فَنَحْنُ قَائِلُونَ: السَّلامُ عَلَیْکَ یَا شَهْرَ اللَّهِ
الْأَکْبَرَ، وَ یَا عِیدَ أَوْلِیَائِهِ.
پس اینک ما با رمضان وداع مىکنیم، همچون وداع با کسى که جدایى
از او بر ما سخت و ناگوار است و روى گردانیدن او از ما، موجب حزن و هراس است و بر
ما لازم است که عهد محفوظ و حرمت شایسته رعایت و حقّ أدا شدنى او را نگاه داریم.
پس اینک مىگوییم: سلام بر تو اى بزرگترین ماه خدا و اى عید دوستان خدا.
(24) السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَکْرَمَ مَصْحُوبٍ مِنَ
الْأَوْقَاتِ، وَ یَا خَیْرَ شَهْرٍ فِی الْأَیَّامِ وَ السَّاعَاتِ.
سلام بر تو اى ارزشمندترین اوقاتى که با ما همراه بودى و اى
بهترین ماه در بین روزها و ساعات.
(25) السَّلامُ عَلَیْکَ مِنْ شَهْرٍ قَرُبَتْ فِیهِ الْآمَالُ،
وَ نُشِرَتْ فِیهِ الْأَعْمَالُ.
سلام بر تو اى ماهى که در آن آرزوها بر آورده و نزدیک مىشوند و
اعمال شایسته در آن فراوان است.
(26) السَّلامُ عَلَیْکَ مِنْ قَرِینٍ جَلَّ قَدْرُهُ
مَوْجُودا، وَ أَفْجَعَ فَقْدُهُ مَفْقُودا، وَ مَرْجُوٍّ آلَمَ فِرَاقُهُ.
سلام بر تو دوستى که وقتى هستى، ارزش تو بسیار بالاست و آن هنگام
که نیستى، فقدان تو درد آور است و نقطه امیدى هستى که جداییت بسیار رنج آفرین است.
(27) السَّلامُ عَلَیْکَ مِنْ أَلِیفٍ آنَسَ مُقْبِلا فَسَرَّ،
وَ أَوْحَشَ مُنْقَضِیا فَمَضَّ
سلام بر تو مونسى که وقتى آمدى، با ما انس گرفتى و اسباب سرور و
شادى گشتى و وقتى از کنار ما رفتى، در دل ما هراس انداختى و غمگینمان ساختى.
(28) السَّلامُ عَلَیْکَ مِنْ مُجَاوِرٍ رَقَّتْ فِیهِ
الْقُلُوبُ، وَ قَلَّتْ فِیهِ الذُّنُوبُ.
سلام بر تو همسایه و همنشینى که در کنار تو قلبها نرم شد و
گناهان کاهش یافت.
(29) السَّلامُ
عَلَیْکَ مِنْ نَاصِرٍ أَعَانَ عَلَى الشَّیْطَانِ، وَ صَاحِبٍ سَهَّلَ سُبُلَ
الْإِحْسَانِ
سلام بر تو ای یاورى که ما را علیه شیطان یارى نمودى و دوستى که
راههاى احسان و نیکى را آسان فرمودى.
(30) السَّلامُ عَلَیْکَ مَا أَکْثَرَ عُتَقَاءَ اللَّهِ فِیکَ،
وَ مَا أَسْعَدَ مَنْ رَعَى حُرْمَتَکَ بِکَ
سلام بر تو که چه فراوان است آزاد شدگان راه خدا در تو و چه
خوشبخت است کسى که به خاطر تو، احترامت را نگه بدارد.
(31) السَّلامُ عَلَیْکَ مَا کَانَ أَمْحَاکَ لِلذُّنُوبِ، وَ
أَسْتَرَکَ لِأَنْوَاعِ الْعُیُوبِ
سلام بر تو که چقدر گناهان را مىپوشانى و انواع عیوب و زشتیها
را مىزدایى.
(32) السَّلامُ عَلَیْکَ مَا کَانَ أَطْوَلَکَ عَلَى
الْمُجْرِمِینَ، وَ أَهْیَبَکَ فِی صُدُورِ الْمُؤْمِنِینَ
سلام بر تو که چقدر بر مجرمان، بخشش دارى و چه اندازه در دلهاى
مؤمنان هیبت و عظمت دارى.
(33) السَّلامُ عَلَیْکَ مِنْ شَهْرٍ لا تُنَافِسُهُ
الْأَیَّامُ.
سلام بر تو ای ماهى که هیچ ایّام دیگرى شایستگى رقابت با تو را
ندارد.
(34) السَّلامُ عَلَیْکَ مِنْ شَهْرٍ هُوَ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ
سَلامٌ
سلام بر تو ای ماهى که از هر آفت و خطرى در امان و سلامتى.
(35) السَّلامُ عَلَیْکَ غَیْرَ کَرِیهِ الْمُصَاحَبَةِ، وَ لا
ذَمِیمِ الْمُلابَسَةِ
سلام بر تو ای ماهى که مصاحبت با تو کراهت ندارد و معاشرت با تو
موجب مذمّت نیست.
(36) السَّلامُ عَلَیْکَ کَمَا وَفَدْتَ عَلَیْنَا
بِالْبَرَکَاتِ، وَ غَسَلْتَ عَنَّا دَنَسَ الْخَطِیئَاتِ
سلام بر تو که برکات فراوان به ما رساندى و زنگار خطاها و
گناهان را از ما شستى.
(37) السَّلامُ عَلَیْکَ غَیْرَ مُوَدَّعٍ بَرَما وَ لا
مَتْرُوکٍ صِیَامُهُ سَأَما.
سلام بر تو که وداع با تو از روى دلتنگى نیست و ترک روزه تو به
جهت خستگى و ملال نمىباشد.
(38) السَّلامُ عَلَیْکَ مِنْ مَطْلُوبٍ قَبْلَ وَقْتِهِ، وَ
مَحْزُونٍ عَلَیْهِ قَبْلَ فَوْتِهِ.
سلام بر تو که قبل از فرا رسیدنت، مورد طلب ما هستى و پیش از
فوتت، مورد حزن و اندوه ما.
(39) السَّلامُ عَلَیْکَ کَمْ مِنْ سُوءٍ صُرِفَ بِکَ عَنَّا،
وَ کَمْ مِنْ خَیْرٍ أُفِیضَ بِکَ عَلَیْنَا.
سلام بر تو که چه بسیار بلاها به خاطر تو از ما دور شد و چه
بسیار از خیرات، بواسطه تو به ما رسید.
(40) السَّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلَى لَیْلَةِ الْقَدْرِ الَّتِی
هِیَ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ.
سلام بر تو و بر هر شب قدرى که بهتر از هزار ماه است.
(41) السَّلامُ عَلَیْکَ مَا کَانَ أَحْرَصَنَا بِالْأَمْسِ
عَلَیْکَ، وَ أَشَدَّ شَوْقَنَا غَدا إِلَیْکَ.
سلام بر تو که دیروز نسبت به تو چه بسیار حریص بودیم و فردا چه
شوقى به تو داریم.
(42) السَّلامُ
عَلَیْکَ وَ عَلَى فَضْلِکَ الَّذِی حُرِمْنَاهُ، وَ عَلَى مَاضٍ مِنْ بَرَکَاتِکَ
سُلِبْنَاهُ.
سلام بر تو و بر فضل تو که ما از آن محروم شدیم و برکات
گذشتهات که از ما سلب گردید.
(43) اللَّهُمَّ إِنَّا أَهْلُ هَذَا الشَّهْرِ الَّذِی
شَرَّفْتَنَا بِهِ، وَ وَفَّقْتَنَا بِمَنِّکَ لَهُ حِینَ جَهِلَ الْأَشْقِیَاءُ
وَقْتَهُ، وَ حُرِمُوا لِشَقَائِهِمْ فَضْلَهُ.
خداوندا ما اهل این ماهى هستیم که ما را بدان شرافت بخشیدى و با
فضلت به ما توفیق درک آن را عطا فرمودى، در حالیکه شقاوت پیشگان نسبت به وقت
گرانبهاى آن جاهل، و به خاطر شقاوتشان از فضل آن بى بهرهاند.
(44) أَنْتَ وَلِیُّ مَا آثَرْتَنَا بِهِ
مِنْ مَعْرِفَتِهِ، وَ هَدَیْتَنَا لَهُ مِنْ سُنَّتِهِ، وَ قَدْ تَوَلَّیْنَا
بِتَوْفِیقِکَ صِیَامَهُ وَ قِیَامَهُ عَلَى تَقْصِیرٍ، وَ أَدَّیْنَا فِیهِ
قَلِیلا مِنْ کَثِیرٍ.
خدایا تویى صاحب آنچه ما را براى آن برگزیدى یعنى شناخت این ماه
و آنچه بدان هدایتمان فرمودى یعنى آداب و اعمال این ماه. و ما به توفیق توست که با
تقصیر و کوتاهى، آن را روزه مىگیریم و عبادت را در این ماه به پا مىداریم و در
آن اندکى از بسیار را بجا مىآوریم.
(45) اللَّهُمَّ فَلَکَ الْحَمْدُ إِقْرَارا بِالْإِسَاءَةِ، وَ
اعْتِرَافا بِالْإِضَاعَةِ، وَ لَکَ مِنْ قُلُوبِنَا عَقْدُ النَّدَمِ، وَ مِنْ
أَلْسِنَتِنَا صِدْقُ الاعْتِذَارِ، فَأْجُرْنَا عَلَى مَا أَصَابَنَا فِیهِ مِنَ
التَّفْرِیطِ أَجْرا نَسْتَدْرِکُ بِهِ الْفَضْلَ الْمَرْغُوبَ فِیهِ، وَ
نَعْتَاضُ بِهِ مِنْ أَنْوَاعِ الذُّخْرِ الْمَحْرُوصِ عَلَیْهِ.
خدایا تو را سپاس مىگوییم و در عین حال اقرار به بدیهاى خود
داریم و معترفیم که حق تو را ضایع ساختهایم. عقده پشیمانى که در دل داریم و
صداقتى که در مقام پوزش در زبان ماست، تنها براى توست، پس ما را در برابر آنچه
بخاطر تفریط و کوتاهى به ما رسیده، اجرى عطا فرما که با آن، فضل مورد امید در این
ماه عزیز را جبران کنیم و از انواع ذخایرى که همه بدان حرص دارند، چیزى به عنوان
عوض دریافت نماییم.
(46) وَ أَوْجِبْ لَنَا عُذْرَکَ عَلَى مَا قَصَّرْنَا فِیهِ
مِنْ حَقِّکَ، وَ ابْلُغْ بِأَعْمَارِنَا مَا بَیْنَ أَیْدِینَا مِنْ شَهْرِ
رَمَضَانَ الْمُقْبِلِ، فَإِذَا بَلَّغْتَنَاهُ فَأَعِنِّا عَلَى تَنَاوُلِ مَا
أَنْتَ أَهْلُهُ مِنَ الْعِبَادَةِ، وَ أَدِّنَا إِلَى الْقِیَامِ بِمَا
یَسْتَحِقُّهُ مِنَ الطَّاعَةِ، وَ أَجْرِ لَنَا مِنْ صَالِحِ الْعَمَلِ مَا
یَکُونُ دَرَکا لِحَقِّکَ فِی الشَّهْرَیْنِ مِنْ شُهُورِ الدَّهْرِ.
و براى ما عذر خواهى از درگاهت را به خاطر آنچه که در حق تو
تقصیر کردهایم، مقدر فرما و عمر ما را تا رمضان آینده طولانى فرما و آن هنگام که
ما را به رمضان آینده رساندى به ما کمک کن تا آنچه را که تو اهل آن هستى یعنى
عبادت، انجام دهیم و ما را به حدى رسان که به آنچه شایسته آن ماه است یعنى طاعت،
قیام کنیم و از اعمال صالح در طول ماههاى سال، آنچه را که جبران کننده حق تو در دو
ماه رمضان حال و آینده است، براى ما پیش آور.
(47) اللَّهُمَّ وَ مَا أَلْمَمْنَا بِهِ فِی شَهْرِنَا هَذَا
مِنْ لَمَمٍ أَوْ إِثْمٍ، أَوْ وَاقَعْنَا فِیهِ مِنْ ذَنْبٍ، وَ اکْتَسَبْنَا
فِیهِ مِنْ خَطِیئَةٍ عَلَى تَعَمُّدٍ مِنَّا، أَوْ عَلَى نِسْیَانٍ ظَلَمْنَا
فِیهِ أَنْفُسَنَا، أَوِ انْتَهَکْنَا بِهِ حُرْمَةً مِنْ غَیْرِنَا، فَصَلِّ
عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اسْتُرْنَا بِسِتْرِکَ، وَ اعْفُ عَنَّا بِعَفْوِکَ،
وَ لا تَنْصِبْنَا فِیهِ لِأَعْیُنِ الشَّامِتِینَ، وَ لا تَبْسُطْ عَلَیْنَا
فِیهِ أَلْسُنَ الطَّاعِنِینَ، وَ اسْتَعْمِلْنَا بِمَا یَکُونُ حِطَّةً وَ کَفَّارَةً
لِمَا أَنْکَرْتَ مِنَّا فِیهِ بِرَأْفَتِکَ الَّتِی لا تَنْفَدُ، وَ فَضْلِکَ
الَّذِی لا یَنْقُصُ.
خداوندا در این ماه اگر به گناه کوچک یا بزرگى نزدیک شدیم و یا
اگر در معصیتى افتادیم و یا عمدا مرتکب خطایى شدیم و یا از روى فراموشى بر خود ستم
نمودیم و یا حریم و حرمت کسى را زیر پا گذاشتیم پس تو بر محمد و آل او سلام و صلوات فرست و
ما را در پرده عفوت بپوشان و بر ما ببخش و ما را نصب العین ملامتگران قرار مده و
زبان طعنه زنندگان را بر ما باز مکن و ما را به کارى وا بدار که سبب جبران و کفاره
گناهى باشد که در ماه رمضان از آن نهى کرده بودى، به حقّ رأفتت که هرگز پایان
ندارد و فضلت که هرگز کاستى نمىپذیرد.
(48) اللَّهُمَّ
صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْبُرْ مُصِیبَتَنَا بِشَهْرِنَا، وَ بَارِکْ
لَنَا فِی یَوْمِ عِیدِنَا وَ فِطْرِنَا، وَ اجْعَلْهُ مِنْ خَیْرِ یَوْمٍ مَرَّ
عَلَیْنَا أَجْلَبِهِ لِعَفْوٍ، وَ أَمْحَاهُ لِذَنْبٍ، وَ اغْفِرْ لَنَا مَا
خَفِیَ مِنْ ذُنُوبِنَا وَ مَا عَلَنَ.
(48) خدایا بر محمد و آلش سلام و صلوات
فرست و مصیبت و اندوه ما را در غم رفتن این ماه، خودت جبران کن و روز عید فطر را
بر ما مبارک گردان و آن را از بهترین روزهایى قرار ده که بر ما گذشته است تا
پسندیدهترین روز براى جلب عفو و بخشش و محو گناهان باشد و گناهان پنهان و نهان ما
را مورد آمرزش قرار ده.
(49) اللَّهُمَّ
اسْلَخْنَا بِانْسِلاخِ هَذَا الشَّهْرِ مِنْ خَطَایَانَا، وَ أَخْرِجْنَا
بِخُرُوجِهِ مِنْ سَیِّئَاتِنَا، وَ اجْعَلْنَا مِنْ أَسْعَدِ أَهْلِهِ بِهِ، وَ
أَجْزَلِهِمْ قِسْما فِیهِ، وَ أَوْفَرِهِمْ حَظّا مِنْهُ.
(49) خدایا با گذشتن این ماه، از
گناهان ما در گذر و با خروج آن ما را از منجلاب گناهان خارج کن و ما را در زمره
سعادتمندترین افراد به وسیله این ماه و بهرهمندترین اشخاص در این ماه و با
نصیبترین افراد از این ماه قرار ده.
(50) اللَّهُمَّ
وَ مَنْ رَعَى هَذَا الشَّهْرَ حَقَّ رِعَایَتِهِ، وَ حَفِظَ حُرْمَتَهُ حَقَّ
حِفْظِهَا، وَ قَامَ بِحُدُودِهِ حَقَّ قِیَامِهَا، وَ اتَّقَى ذُنُوبَهُ حَقَّ
تُقَاتِهَا، أَوْ تَقَرَّبَ إِلَیْکَ بِقُرْبَةٍ أَوْجَبَتْ رِضَاکَ لَهُ، وَ
عَطَفَتْ رَحْمَتَکَ عَلَیْهِ، فَهَبْ لَنَا مِثْلَهُ مِنْ وُجْدِکَ، وَ أَعْطِنَا
أَضْعَافَهُ مِنْ فَضْلِکَ، فَإِنَّ فَضْلَکَ لا یَغِیضُ، وَ إِنَّ خَزَائِنَکَ لا
تَنْقُصُ بَلْ تَفِیضُ، وَ إِنَّ مَعَادِنَ إِحْسَانِکَ لا تَفْنَى، وَ إِنَّ
عَطَاءَکَ لَلْعَطَاءُ الْمُهَنَّا.
(50) خدایا، کسى که به طور
شایسته رعایت حق این ماه را نموده و حرمت آن را به خوبى حفظ کرده و به شایستگى
حدود و احکام این ماه را بجاى آورده و از گناهان در این ماه خوددارى نموده و یا به
گونهاى به قرب تو راه یافته که حتما از او راضى شدهاى و رحمت خودت را شامل حالش
گردانیدهاى، پس از خزانه دارائیت مثل آن را به ما هم عطا فرما و چندین برابر آن
از فضل خویش بر ما ببخشاى، که به راستى فضل تو کاستى ندارد و خزینههاى تو کم
نمىگردد بلکه افزونتر مىشود و معادن احسان تو هرگز فنا نمىپذیرد و به راستى
بخششهاى تو، عطایى است خوش گوار.
(51) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اکْتُبْ
لَنَا مِثْلَ أُجُورِ مَنْ صَامَهُ، أَوْ تَعَبَّدَ لَکَ فِیهِ إِلَى یَوْمِ
الْقِیَامَةِ.
خدایا بر محمد و آلش صلوات فرست و براى ما پاداش روزه داران و یا
اجر کسانى که این ماه را تا روز قیامت به عبادت مشغولند ثبت فرما.
(52) اللَّهُمَّ إِنَّا نَتُوبُ إِلَیْکَ فِی یَوْمِ فِطْرِنَا
الَّذِی جَعَلْتَهُ لِلْمُؤْمِنِینَ عِیدا وَ سُرُورا، وَ لِأَهْلِ مِلَّتِکَ
مَجْمَعا وَ مُحْتَشَدا مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ أَذْنَبْنَاهُ، أَوْ سُوءٍ
أَسْلَفْنَاهُ، أَوْ خَاطِرِ شَرٍّ أَضْمَرْنَاهُ، تَوْبَةَ مَنْ لا یَنْطَوِی عَلَى رُجُوعٍ
إِلَى ذَنْبٍ، وَ لا یَعُودُ بَعْدَهَا فِی خَطِیئَةٍ، تَوْبَةً نَصُوحا خَلَصَتْ
مِنَ الشَّکِّ وَ الارْتِیَابِ، فَتَقَبَّلْهَا مِنَّا، وَ ارْضَ عَنَّا، وَ
ثَبِّتْنَا عَلَیْهَا.
خداوندا ما به سویت توبه مىکنیم در روز عید فطر که آن را براى
اهل ایمان روز عید و شادى قرار دادى و براى اهل دین خود روز اجتماع و همیارى مقرر
نمودى، توبه از گناهانى که مرتکب شدهایم و از کارهاى ناپسندى که انجام دادهایم
یا نیّتهاى بدى که در دل داشتهایم، توبهاى خالص از هر گونه شک و اضطراب. پس
خداوندا این توبه را از ما بپذیر و از ما راضى شو و ما را بر این توبه ثابت و
پایدار بدار.
(53) اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا خَوْفَ عِقَابِ الْوَعِیدِ، وَ شَوْقَ
ثَوَابِ الْمَوْعُودِ حَتَّى نَجِدَ لَذَّةَ مَا نَدْعُوکَ بِهِ، وَ کَأْبَةَ مَا
نَسْتَجِیرُکَ مِنْهُ.
خداوندا به ما ترس از عقاب
جهنم و اشتیاق به ثواب موعود را کرم فرما تا لذّت آنچه بدان تو را مىخوانیم و
ناگوارى آنچه از آن به تو پناه مىآوریم را دریابیم.
(54) وَ
اجْعَلْنَا عِنْدَکَ مِنَ التَّوَّابِینَ الَّذِینَ أَوْجَبْتَ لَهُمْ
مَحَبَّتَکَ، وَ قَبِلْتَ مِنْهُمْ مُرَاجَعَةَ طَاعَتِکَ، یَا أَعْدَلَ
الْعَادِلِینَ.
و ما را از توّابین درگاهت قرار ده، آنان که محبت خودت را در حق
آنان لازم کردهاى و بازگشت آنان به طاعت و بندگیت را پذیرفتهاى اى عادلترین
عدالت پیشگان.
(55) اللَّهُمَّ تَجَاوَزْ عَنْ آبَائِنَا وَ أُمَّهَاتِنَا وَ
أَهْلِ دِینِنَا جَمِیعا مَنْ سَلَفَ مِنْهُمْ وَ مَنْ غَبَرَ إِلَى یَوْمِ
الْقِیَامَةِ.
خداوندا از تمامى پدران و مادران و اهل دین ما درگذر، چه آنها
که در گذشتهاند و چه آنها که تا روز قیامت مىآیند و باقى مىمانند.
(56) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ نَبِیِّنَا وَ آلِهِ
کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى مَلائِکَتِکَ الْمُقَرَّبِینَ، وَ صَلِّ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى أَنْبِیَائِکَ الْمُرْسَلِینَ، وَ صَلِّ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ، وَ أَفْضَلَ مِنْ ذَلِکَ یَا
رَبَّ الْعَالَمِینَ، صَلاةً تَبْلُغُنَا بَرَکَتُهَا، وَ یَنَالُنَا نَفْعُهَا،
وَ یُسْتَجَابُ لَهَا دُعَاؤُنَا، إِنَّکَ أَکْرَمُ مَنْ رُغِبَ إِلَیْهِ، وَ
أَکْفَى مَنْ تُوُکِّلَ عَلَیْهِ، وَ أَعْطَى مَنْ سُئِلَ مِنْ فَضْلِهِ، وَ
أَنْتَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ. ( صحیفه سجادیه ، دعای ۴۵ دعای وداع با ماه رمضان )
خدایا بر محمد، پیغمبر ما و آل او صلوات فرست همچنانکه بر
فرشتگان مقرّب درگاهت درود مىفرستى و بر او و آل او درود بفرست آن گونه که بر
انبیاء و رسولانت درود مىفرستى و همانگونه که بر بندگان صالحت درود فرستادهاى و
بلکه بالاتر از آن، اى پروردگار عالمیان. درودى که برکت آن به ما برسد و نفع آن
شامل حال ما گردد و دعاى ما به خاطر آن مستجاب شود. به راستى تو کریمترین کسى هستى
که مورد رغبت و میلى و با کفایتترین فردى هستى که مورد توکل قرار مىگیرى و
بخشندهترین کسى هستى که از فضلت درخواست مىشود و تو بر هر کارى توانایى.
اللهم صل علی محمد و آل محمد
( مستحب و پسندیده است که این دعا هر روز در روزهای پایانی ماه مبارک رمضان
خوانده و در معانی آن تدّبُر شود)
ترجمه : شیخ محمد شاهرخ
منبع: وبلاگ گوهر معرفت
متن و ترجمه
صحیفه سجادیه
و دعای وداع با ماه مبارک رمضان
یرای مطالعه روی ادامه مطلب کلیک کنید
مقدمه
جامعة ایرانی عرصة تنازع، رقابت و همزیستی شیوههای گوناگون زندگی است. این شیوههای زندگی بر سر دستیابی به سرمایة نمادین در حال منازعه رقابت و چالش با یکدیگرند. نه تنها از زندگی، لذت، ارزش روایتهای مختلفی دارند بلکه حتی از امور عینی رخ داده در گذشته نیز روایتهای مختلفی دارند گویا چندین تاریخ همزمان در ایران اتفاق افتاده است.[1]
این روایتهای گوناگون مستتر در شیوههای زندگی ارتباطهای مختلفی میان جفتهای (دوگانگیهای) متضاد اساسی ساختاری برقرار میکنند. اینان روایتهای مختلفی از ارتباط میان زندگی/ مرگ، زن / مرد، زمان دور / زمان نزدیک، ایران / اسلام، ایران / غرب و . . . دارند.
شیوههای متفاوت و گاه متباین زندگی ایرانی، جهانهای متفاوت ایرانیاند. جهانهایی که در آنها اهمیت عناصر مختلف زندگی متفاوت است. این جهانها با وجود تمام این تفاوتها ایرانیاند، چرا که حاصل امتزاج و پیوند میان جریانهای مختلف فرهنگی در بستر تجربة ایرانیان هستند. همچنین همة آنها پیوندی،التقاطی و دورگهاند. حتی شیوههای زندگیای که آشکارا یکی از این جریانات فرهنگی (برای نمونه مدرنیسم و یا اسلامگرایی) را به عنوان الگو و سرمشق برگزیدهاند و تلاش برای خلوص دارند التقاطیاند. چرا که اینان نیز در واکنش و گفتوگو با تجربیات تاریخی ایرانی شکل گرفتهاند. این تجربیات تاریخی متأثر از برخورد سه نیرو و جریان فرهنگی ایران، اسلامی و غربی شکل گرفتهاند. فهم هر ایرانی از غرب و یا اسلام محصول پیوند افقها[2] است. از این رو حتی آنانی که خواستهاند تماماً غربی بیاندیشند و یا آنانی که خواستهاند تماماً اسلامی بیندیشند نیز متأثر از پیشفهمها و پیشادراکها، عناصری از ایرانیت را در نگاه و کنش خود حفظ کردهاند. به همین دلیل تمامی این شیوههای زندگی هم ایرانیاند و هم التقاطی و پیوندی.
نکتة مهم در تحلیل این شیوههای زندگی ایرانی آن است که این شیوههای زندگی از یک سو هم پیامد تحولات اجتماعی ـ فرهنگی ایرانند و هم از سوی دیگر شکل دهنده تحولات اجتماعی و فرهنگی میباشند. حاصل این دیالکتیک میان عاملان و شرایط تاریخی ایران جهانهای فرهنگی مختلفی است که در عرصة فرهنگی و اجتماعی ایران درحال تنازعند. موضوع اصلی تنازع، تحمیل «تعریف مشروع و معیار » از زندگی(بوردیو، 1984 و 1382و 1384 و بارکر، 1383) و عناصر مهم آن است.
در میان شیوههای زندگی مختلف دو شیوة زندگی بیش از دیگران در تقابل با یکدیگر شکل گرفته است. طیفی از جامعه متأثر از ارزشهای انقلاب اسلامی کماکان بر حفظ شیوة زندگی اسلامگرا و انقلابی تأکید کردند. این شیوة زندگی که میتوان آن را اصولگرایی انقلابی نامید با سیاستهای جمهوری اسلامی منطبق است. نفی مصرفگرایی غربی، دوری از نشانههای هویت غربی و مدرن، تأکید بر ارزشهای اسلامی با برداشت فقاهتی، اجتناب از روابط با نامحرم و دوری از مدگرایی از جمله ویژگیهای این شیوه زندگی است. در مقابل به ویژه در میان اقشار مرفهتر شیوه زندگی متخالفی شکل گرفت که با ویژگیهایی چون مدگرایی، گسترش ارتباط با جنس مخالف، تأثیرپذیری از جریانهای جهانی مصرفی و . . . شناخته شد. این سبک زندگی مورد مخالفت مستقیم وغیرمستقیم نظام قرار گرفت.
اگر پیوستاری از سبکهای زندگی ایرانیان رادرنظر بگیریم این دو شیوة زندگی در دو قطب این پیوستار قرار میگیرند. یکی از این دو حاصل پیوند ایران با اسلام است و دیگری حاصل پیوند ایران وغرب. البته پیوندهای دوگانه و چندگانه دیگری نیز در عرصه شیوههای زندگی ایرانی رخ داده است لیکن این دو بیشترین تخالف را با یکدیگر دارند و مقایسه این دو زندگی متخالف میتواند فهم بهتری از منازعات و رقابتهای اجتماعی و سیاسی جامعه ایرانی بدست دهد. همچنین این دو سبک زندگی در رقابتی جهانی نیز با یکدیگر به سر میبرند.
برای بررسی این دو شیوة زندگی در ایران شهر تهران و خاصه شمال شهر تهران مناسبتر به نظر میرسد. در این بخش از شهر تهران سطح مناسبتر درآمد اقتصادی امکان بروز شیوههای زندگی انتخابی را افزایش داده است . همچنین جریانهای جهانی و ملی بیشترین تعامل را در این منطقه کشور دارند و همین طور کلان شهر مکان مناسبتری برای بررسی تغییرات فرهنگی است . به تعبیر دیوید لایون «هر حرکتی به سوی وضع پسامدرن، حرکتی کلان شهری است»(لایون،1383 :101). درشهر است که میتوان تغییر تأکید از اموراقتصادی و کارکردی به مسایل فرهنگی و زیباشناختی را مشاهده کرد. اسکات لش معتقد است تجلی مکانی این تغییرات فرهنگی را بیش از هر جا در شهرهای بزرگ میتوان یافت (لش،1383 :360).
برای مقایسه دو سبک زندگی پسامدرن و اسلامگرای انقلابی بهترین گروه سنی جوانان هستند چرا که جوانان خواه در مقام کارگزار و خواه در مقام پذیرنده بیش از هر گروه سنی دیگر درگیر جریانهای فرهنگی جدید هستند. به تعبیر زیمل(1380) جنبشهایی که در حال توصیف آنیم بیش از هر گروه سنی دیگر جنبشی از آنِ جوانان هستند. این جوانان هستند که تغییرات تاریخی انقلابی را به وجود میآورند. زیمل علت این امر را آن میداند که «کهنسالان با نیروی حیاتی رو به زوال هرچه بیشتر و بیشتر متوجه محتوای عینی زندگی هستند . . . ولی جوانان بدواً متوجه جریان زندگی هستند، فقط بیتاب آن هستند که توانها و نیروی حیاتی زیاده خود را تا حد نهایت گسترش دهند»(زیمل، 1380 : 235).
برای مطالعة شیوة زندگی جوانان اصولگرای انقلابی، مساجد و برای مطالعة سبک پسامدرن، کافی شاپهای منطقة 3 تهران برگزیده شد. این مکانها بیش از هرمکان دیگر فضاهای اجتماعیایاند که توسط این دو شیوه زندگی شکل گرفتهاند. در این دو فضای اجتماعی دوگونه ارزشهای مختلف حاکم است. در کافیشاپها شاهد مد و سلیقه التقاطی، تعامل امر محلی و جهانی، اهمیت بازی، سرگرمی و مصرف، نقش حیاتی لذت و . . . هستیم (لایون، 1383 و تورن ، 1381)و در مقابل در مساجد شاهد سوءظن به لذت ها، اسلامگرایی فقاهتی، جدایی زن و مرد و . . . هستیم.
در این مقاله به بررسی تطبیقی دو شیوة زندگی متخالف در میان جوانان منطقة 3 تهران یعنی میان آنانی که بسیج مساجد کانون تجمعشان است با آنانی که پاتوقهایشان در کافیشاپها قرار دارد را میپردازیم...